یک فنجان چای داغ مهمان منی
کنار پنجره ی بخار گرفته..
وقت خلوت دل..
نوش جانت
چای رفاقت من همیشه تازه دم است…
تا زمانی که به عمق واقعی انسان ها پی نبرده ای
دوستشان نداشته باش
زیرا عمیق ترین زخم ها زخم خنجر کسی است که ...
با تمام وجود دوستش داشتی
این ستاره ها تقدیم به کسایی که تو هفت تا آسمون یه ستاره هم ندارن...
چشمان عروسکم را میگیرم...
نمی خواهم مثل من ببیند و ...حسرت بکشد...
می ترسم بهانه گیر شود!!
این را بدان رفیق
روزی به پاس نامردی هایت
, به در خانه ات چهار میخت میکنم
تا همه ازترس هم که شده
نارو زدن را فراموش کنند…
آهای کافه چی!!
از ما که گذشت اما هر که تنها اینجا آمد مپرس چه میل داری؟!
تلخ ترین قهوه ی دنیا را برایش بریز.
آدمهای تنها مزاجشان به تلخی ها عادت دارد...
نظر یادتون نره!!