ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
دیشب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم
چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم
همه ی دفتر عمرم ورقی بیش نبود
همه در دفتر من حسرت دیدار تو بود...
در پیاله ای
به رنگ چشمان تو
غرق خواهم شد
فردا
در ساحل پیاله ی خواب
ریشه خواهم داد
تو خواهم بود...(کیکاووس یاکیده)
انگار همین دیروز بود...اما نه...اول پاییز بود
روزی که تو باغمون قدم میزدم و با اهنگه نابرده رنج تو دنیای خودم و خودش بودم...
و صدای ناله شنیدم
غروب بود
علاوه بر اون ناله،صدای زوزه ی گرگا و شغالا هم شنیده میشد
جلو تر رفتم
دیدم زیر هیزمایی که بابابزرگم برای بخاری هیزمی جمع کرده
ی جثه ی کوچولوی سفیده
بغلش کردم
یه توله ی کوچولو بود